بندگان عبدالبهاء

مدّتی است، دوستان عزیزی که در گروه پرشین بهایی سایت یاهو عضو هستند، شاهد بگو مگوی دو سه نفر از دیگر دوستان خود می‌باشند، مطلبی که به نظر نگارنده زیاد هم عجیب نیست. بگو مگوی چند دوست بهایی عجیب نیست؟ نه، منظورم این نبود.

پیش از هر چیزی باید در خصوصیّت اعضای این گروه، و گرو‌های مشابه آن، دقّت کنیم. اکثر این عزیزان جوانانی هستند پرشور و اهل مطالعه و صد البتّه اهل اینترنت. یک بار دیگر به سه ویژگی مزبور توجّه کنید، جوانی، مطالعه، و اینترنت. ولی این‌ها چه ربطی به بگو مگوی بین بهاییان دارد؟ الان عرض می‌کنم.

قضیه بسیار ساده است. جوان تواند که عالمی را به حرکت در آورد. مگر این طور نیست؟ ولی سؤال این جا است که آیا این جوان دارای نظرات و عقاید صحیحی است، تا عالم را به سمتی درست حرکت دهد؟ مسلّم است که نمی‌توان جواب این سؤال را در مورد تمام مصادیق واژه‌ی جوان صدق داد. امّا خود این هم منافاتی با نصّ مبارک ندارد.

جوان ویژگی‌های خاصّی دارد که در دیگر طیف‌های یک جامعه کم‌تر پیدا می‌شود، و نیز مجموع همه‌ی آن ویژگی‌ها هم در هیچ گروه دیگری، اعمّ از گروه‌های سنّی، عقیدتی، و...، یافت نمی‌شود. خصوصیّاتی چون شور و نشاط، مستی و سرخوشی، پشتکار و اراده، عشق و محبّت، و هم‌چنین غرور و کلّه شقّی، لج‌بازی و یک‌دندگی، و غیره و غیره.

در این بحث‌ها هم، به خوبی، این ویژگی‌ها نمود داشته است. افرادی که علاقه‌مند به دانستن بیش‌تر هستند، دنیای مجازی اینترنت را زیر و رو کرده و هرگونه مطلب مرتبط با آیین بهایی را مطرح می‌نمایند. عدّه‌یی عقیده دارند که باید حکمت معروف را رعایت کرد. گروهی نیز می‌خواهند دوستان تازه‌یی بیابند، و جمعی نیز می‌خواهند تا از اقدامات و ابتکارات یاران در دیگر کشورها باخبر شوند؛ و البتّه که همه به دنبال گسترش تعالیم جهان‌شمول بهایی هستند و راه اینترنت را یکی از مسیرهای مهمّ در این زمینه می‌دانند.

حتماً می‌گویید این‌ها که همگی خوب است، پس جرا بگو مگو؟ این را هم عرض می‌کنم.

به این دلیل که اصل اساسی آیین جهانی بهایی، نه تعالیم دوازده‌گانه، و نه عشق به جمیع بشر، و نه رعایت حکمت، بلکه جمیع این‌ها به اضافه‌ی اصل اعتدال و یا انصاف است. همه‌ی اهداف ذکرشده‌ی بالا، دانستن بیش‌تر، دوست‌یابی، اطّلاع از ابتکارات دیگر جوامع و...، به جای خود نیکو است. امّا زیاده‌روی در یکی، و کم‌روی در دیگری به هیچ عنوان شایسته نیست، چرا که با تمامی اصول بهایی مغایر است.

حال همه‌ی این‌ها را در یک جا جمع کنید و شرایط سیاسی و امنیّتی دنیای حاضر را نیر مشاهده کنید، و البتّه به طور خاصّ ایران را. هم‌چنین به یاد بیاورید که الان در دنیایی دیگر هستید، دنیای مجازی اینترنت. اکنون چه‌گونه انتظار دارید در این دنیا، که نه صورت اشخاص پیدا است و نه سیرت‌شان، کسی ابتدا خود را معرّفی نماید و بعد اجازه‌ی ابراز عقیده بیابد. در این دنیا هر کس حقّ دارد تا هر عقیده‌یی را ابراز کند ولو این که مخالف همه‌ی دنیا باشد. امّا هیچ کس حقّ ندارد، و اصلاً نمی‌تواند او را مجبور به معرّفی خود نماید. هم‌چنین هیچ کس نمی‌تواند فردی را به خاطر اعتقادی خاصّ محکوم کند که تمام نظرات تو بر خلاف من است و من باید تورا اخراج کنم و دیگر با تو ارتباط نخواهم داشت و قهر قهر تا روز قیامت!

به یاد بیاوریم نصّ مبارکی را که می‌فرمایند امروز امتحان در نحوه‌ی ارتباط بهاییان با یک‌دیگر است. به تک تک این کلمات توجّه کنیم، و آن‌گاه هر یک موقعیّت خود را، چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی، با این جمله بسنجیم. در کجا هستیم؟ آیا ما در ارتباط‌مان با دیگر احبّاء امتحان شده‌ایم، یا می‌شویم، و یا خواهیم شد؟ اگر جواب مثبت است، پس تا چه حدّ سرافراز بوده‌ایم، یا هستیم، یا خواهیم بود؟ آیا این طور می‌خواهیم صلح عمومی را به جهان مژده دهیم و وحدت عالم انسانی را مستقرّ سازیم؟ آیا باید هدف را قربانی وسیله کرد؟ مگر نه این که بهایی را به صفت شناسند نه به اسم؟ پس عشق به جمال‌مبارک چه‌می‌شود: حبّاً لجمالی؟

سؤال پایانی این که، جوان یا جوانانی که وقت خود را با این گونه صحبت‌ها تلف می‌کنند، چه‌گونه می‌توانند عالمی را به حرکت در آورند؟ هم وقت خود را، و هم وقت بسیاری دیگر را، و هم نگرانی را در بین بزرگان جامعه به وجود می‌آورد، تا جایی که حتّا استادی مانند جناب فاروق... هم وارد گود می‌شوند.

آیا حرف دیگری ندارید؟ آیا همه‌ی مشکلات بر سر راه وحدت عالم انسانی در گرو معرّفی یک شخص است، آن هم در دنیای مجازی؟ و یا این که در بیرون انداختن فردی دیگر است از دایره‌ی دوستان؟

آیا امکاناتی، چون اینترنت، برای نمایش هرچه بیش‌تر ضعف‌های‌مان است؟ که به بهانه‌ی حکمت به هیچ کس اعتماد نداریم، و یا این که اندکی نظر مخالف با عقاید خود را، عقایدی که از زمان بچّگی با آن بزرگ شده و در درس اخلاق یاد گرفته‌ایم، به تمامی، مخالف با مصلحت جامعه می‌دانیم؟ این است جامع جمیع کمالات انسانی؟ آیا با تهمت زدن به یک فرد، حتّا غیر بهایی، می‌خواهیم اصل وحدت عالم انسانی را به جهانیان بشناسانیم، اصلاً چرا راه دور برویم، به دوستان نزدیک خود بشناسانیم؟ و آیا با تمسخر افرادی چون روحانیان دیگر ادیان و یا رؤسای ممالک می‌توانیم وحدت اساس ادیان را اشاعه دهیم؟

اگر می‌فرمایند که جوان تواند عالمی را به حرکت در آورد، این به آن معنا نیست که عالم را به هر طرف که خود خواست حرکت دهد. بیایید پیش از آن که عالم را به حرکت در آورریم، در سمت و سوی آن تفکّر کنیم. این گروه برای به حرکت در آوردن عالم نیست، بلکه برای جهت بخشیدن به این حرکت است. مثلاً می‌توانیم مباحثی را انتخاب کنیم، در مورد آن صحبت کنیم، نظر شخصی خود را بگوییم، از منابع مطالعاتی نقل قول کنیم، نظر استادان را جویا شویم، و در پایان رأی بگیریم، با توجّه به این اصل که هر نظر مخالفی قابل احترام است. تا به حال کدام یک از این کارها را انجام داده‌ایم، آن هم زیر سایه‌ی عشق جمال مبارک؟

بیایید خود را به دیگران معرّفی کنیم، نه این که خود را به خودمان معرّفی کنیم، که ما همگی یک‌دیگر را می‌شناسیم. ما همگی بنده‌ی عبدالبهاءایم. این طور نیست؟

بندگان عبدالبهاء

هیچ نظری موجود نیست :