سال 1844 میلادی

1.
سال 1844 میلادی، در نزد بهاییان، سالی سرنوشت‌ساز به شمار می‌رود. در این سال، حضرت ربّ اعلی، موعود جمیع امم و ادیان، مؤسّس آیین بابی، و مبشّر به ظهور مَن یُظهِرُهُ الله، در کشور ایران اظهار امر فرمودند. مقارن با این رویداد تاریخی، حوادثی بس شگرف در عالم به وقوع پیوست که اهمّیّت آن‌ها و تأثیر متقابل‌شان بر زندگی فکری و احساسی بشر، در زمینه‌های مختلفی هم‌چون فرهنگ، سیاست، اقتصاد، هنر، اخلاق، و... قابل بررسی است.

در نوشته‌یی که پیش رو دارید، تلاش شده تا وجه اثر این رویدادها را مطالعه نموده و عامل اصلی تحقّق آن‌ها را معرّفی نماییم. بینش اساسی در نگارش مقاله، توجّه به این پرسش حیاتی است که، به راستی اگر رویدادهای سال 1844 به وقوع نمی‌پیوست، سرنوشت ما چه می‌شد، در چه جامعه‌یی می‌زیستیم، و خلاصه آن که، زندگی ما به چه صورتی درمی‌آمد؟

2.
«ای عباد، اگر در این ایّام مشهود و عالم موجود، فی‌الجمله امور بر خلاف رضا از جبروت قضا واقع شود، دل‌تنگ مَشَوید، که ایّام خوش رحمانی آید و عالَم‌های قدس روحانی جلوه نماید، و شما را در جمیع این ایّام و عوالم، قسمتی مقدّر و عیشی معیّن و رزقی مقرّر است، البتّه به جمیع آن‌ها رسیده، فایز گردید.»1 ـ حضرت بهاءالله

بعضی وقت‌ها به این فکر می‌کنم که اگر فلان کار را انجام نمی‌دادم، یا فلان حرف را نمی‌زدم، چه می‌شد؟ یا این که اگر آن جا نمی‌رفتم، یا آن فرد را نمی‌دیدم، یا طور دیگری با او صحبت می‌کردم، و یا...؟ بدون شک شما نیز بارها با چنین پرسش‌هایی مواجه شده‌اید. گاهی وقت‌ها با حالتی از سر شرمندگی از کاری که نباید انجام می‌دادید، خود را سرزنش کرده‌اید، و یا حتّی، از روی عصبانیّت، زمانه و روزگار را به باد نکوهش گرفته‌اید که ای کاش در آن شرایط قرار نمی‌گرفتم، و ای کاش آن کار را نمی‌کردم. بعد فکر می‌کنید که چه خوب می‌شد اگر می‌توانستید زمان را به عقب برگردانید و اشتباه خود را جبران نمایید، امّا صد افسوس که آب رفته را دیگر نمی‌توان به جوی بازگرداند!

امّا آیا تاکنون به این اندیشیده‌اید که به همان میزان که شرایط بد، موقعیّت‌های سختی را برای‌تان فراهم کرده و خاطرات تلخی از خود به جای گذاشته‌اند، شرایط و موقعیّت‌های خوبی نیز در مسیر زندگی شما پیش آمده، تا جایی که حتّی خوشبختی خود را مدیون آن‌ها هستید؟ به عبارت دیگر، آیا به همان اندازه که از یادآوری خاطرات تلخ گذشته شرمسار می‌گردیم، نسبت به رویدادهای خوبی که مسیر زندگی‌مان را به سوی سرنوشتی دلپذیرتر و شیرین‌تر سوق داده‌اند، قدردان بوده‌ایم؟

در دوران حیات هر یک از ما، بسیاری از اتّفاقات ریز و درشت، تقدیری شگفت‌انگیز را رقم زده‌اند که بدون شک، هیچ کدام از ما نخواهیم توانست تأثیر آن‌ها را به درستی درک کنیم، و یا حتّی تصوّر نماییم که در صورت عدم روی‌دادن فلان اتّفاق، چه سرنوشت دیگری در انتظارمان می‌بود.

بنا بر آموزه‌های بهایی، نیک می‌دانیم، این‌ها همه ناشی از نقشه‌ی مقتدرانه‌ی خالق مهربان است که از روز نخست، مسیر تکامل را برای تک‌تک ابناء بشر معیّن فرموده است، و سرانجام، این وظیفه را بر عهده‌ی هر انسانی قرار داده تا شایستگی خویش را در محک تجربه گذارَد، و در حالی که از قضای الهی بی‌خبر است، با اتّکا به استعدادهای نهفته در ذات خویش، و با توکّل به تأییدات معبود حقیقی، بوته‌های امتحان را یک به یک پشت سر گذارده، و خود را به سرمنزل حیات ابدیّه واصل گردانَد.

3.
«پروردگار چشم عنایت فرموده که در آفاق بنگریم و آن چه وسیله‌ی تمدّن و انسانیّت است، به آن تشبّث نماییم.»2 ـ حضرت عبدالبهاء

تاریخ بشر مملوّ از حوادث گوناگون بی‌شماری است که گذشته‌ی ما را تشکیل می‌دهند. افزوده بر آن، هر یک از این رویدادها، با ترسیم مسیر حیات بر روی کره‌ی خاکی، نقشی تعیین‌کننده در حال و آینده‌ی زندگی انسان‌ها دارند، به طوری که حذف آثار هر یک از آن‌ها، ایجاد شرایطی کاملاً متفاوت را، در حیات روزمره و سرنوشت طبیعی بشر، باعث خواهند شد.

برای مثال، تصوّر نمایید که اگر تاریخ علم، سال 1666 میلادی را نمی‌دید، چه بر سر مسایل فیزیک و پیشرفت‌های صنعتی می‌آمد؟
نمی‌دانید که در این سال چه اتّفاقی افتاده است؟!

خُب، پس بدانید و آگاه باشید که در این سال، مشهورترین سیب همه‌ی زمان‌ها از شاخه‌ی درختی در انگلستان رها شده و بر سر جوانی دانشجو برخورد می‌کند! بله، درست حدس زدید. آن جوان ایزاک نیوتن کاشف جاذبه‌ی زمین بود. حال، دوباره پرسش خود را مطرح می‌کنم. اگر آن روز و آن اتّفاق روی نمی‌داد، تکلیف نظریّه‌ی جاذبه چه می‌شد؟

پاسخ به سؤال‌هایی از این دست آسان نیست. پس بگذارید با پرسشی دیگر، کمی شگفت‌زده‌تان کنم!

اگر در همان سال، بیماری طاعون سراسر لندن را فرا نمی‌گرفت، و اگر آتش‌سوزی مهیبی، که بیماری را مهار کرد، درنمی‌گرفت، و دانشگاه کمبریج تعطیل نمی‌شد تا نیوتن به خانه برگردد، و اگر او، خود، گرفتار طاعون می‌گشت، و هزاران امّا و اگر دیگر در عرض کم‌تر از چند ماه و پشت سر هم، به گونه‌یی دیگر، به وقوع می‌پیوستند، دانش بشری چه مسیری را برای کشف جاذبه‌ی زمین و ساخت وسایلی هم‌چون هواپیماها و سفینه‌های فضایی طیّ می‌نمود؟

اگر از من بپرسید، در پاسخ شما باز هم نکته‌ی شگفت‌آور دارم!

ایزاک نیوتن کودکی زودرس بود که پزشک امید چندانی به زنده ماندنش نداشت. وی سه ماه پیش از تولّد، پدرش را که کشاورزی ساده بود، از دست داد، و بار بزرگ کردن کودک رنجور بر عهده‌ی مادر تنهایش افتاد. همه‌ی این‌ها در شرایطی بود که آشوب و نارضایتی عمومی از استبداد چارلز اوّل و انحلال مجلس و قوانین نامشروع کلیسا مبنی بر اخذ مالیات از مردم، سراسر کشور را فرا گرفته بود.

آری، یکی از بزرگ‌ترین حوادث علمی جهان در چنین دورانی به وقوع پیوست!

4.
«خواستِ یزدان از پدیداری فرستادگان دو چیز بود، نخستین، رهانیدن مردمان از تیرگی نادانی، و رهنمایی به روشنایی دانایی. دویم، آسایش ایشان و شناختن راه‌های آن.»3 ـ حضرت بهاءالله

بهاییان، علّت غایی آفرینش انسان را حبّ خداوندی و شناسایی یگانه حقیقتِ روحانیِ عالمِ وجود می‌دانند. بنا بر این عقیده، مظاهر مقدّسه‌ی الهیّه از سوی خالق دانا و مهربان، دین را که برنامه‌یی همه‌جانبه و جامع می‌باشد، در اختیار بشر قرار داده، تا او را به سمت هدف مقدّس و متعالیِ خلقت رهنمون شوند.

با نگاهی گذرا در تاریخ اجتماع‌های نخستین انسانی، به سادگی درمی‌یابیم که احساس و اعتقادهای روحانی و مذهبی همواره در میان همه‌ی جوامع بَدَوی وجود داشته است، و حتّی زمانی که آثاری از تمدّن و فرهنگ و علم و هنر مشاهده نمی‌شده، این مجموعه اعتقادهای فطری و روحانی انسان‌ها، یعنی همان مذاهب اوّلیّه، بوده که در تشکیل اوّلین حلقه‌ی زنجیره‌ی تکاملی مظاهر تمدّن، نقشی اساسی داشته‌اند.

در مطالعه‌ی تاریخ تمدّن نیز، نقشی که ادیان در توسعه و گسترش مظاهر تمدّن، مانند دانش نظری، فلسفه، هنر، ادبیّات، عرفان، و... داشته‌اند، به خوبی قابل مشاهده است. افزون بر آن، باید خاطرنشان ساخت که ادیان الهی همواره به وجود آورنده‌ی تمدّن‌های بزرگ انسانی بوده‌اند، به طوری که سیر تکامل و پیشرفت عالَم، بدون پرداختن به تأثیر شگرف و عظیم هر یک از ادیان بزرگ آسمانی ناقص خواهد ماند. بدین ترتیب، ظهور هر دینی در بین جوامع انسانی را می‌توان، در ایجاد انقلابی عظیم، در سه زمینه‌ی کلّی ذیل بررسی نمود:

ـ انقلاب علمی و فرهنگی، در توسعه‌ی دانش نظری و خلق دانشمندان و اندیشمندان بزرگ.
ـ انقلاب اجتماعی، در ایجاد وحدت در جوامع انسانی و نیز پیدایش نظم و عدالت.
ـ انقلاب اخلاقی، در تربیت روحانی و جنبه‌های عاطفی و اخلاقی زندگی انسان‌ها.
بررسی مفصّل تأثیر هر یک از ادیان الهی بر تمدّن‌های بشری، فرصتی دیگر را می‌طلبد، امّا در این جا، ضمن رعایت اختصار، اشاره به چند شاهد تاریخی خالی از فایده نخواهد بود.

یکی از این ادیان بزرگ الهی دیانت یهود است که قوم بنی‌اسراییل را از اسارت و جهالت به اوج عزّت و مدنیّت رسانید، تا جایی که فیلسوف پرآوازه‌یی هم‌چون سقراط از فضلای اسراییل تحصیل کمالات روحانیّه و انسانیّه می‌نمود.

دیانت مسیحی هم تأثیرات عمیقی در اعتقادات دینی رومیان و یونانیان آن زمان گذارد، و هم‌چنین، بنیادهای اجتماعی آن‌ها را، علی‌رغم تصلیب مسیح، بازسازی و احیاء نموده، وحدت و صلح را بین ملل مختلفه‌ و دول عالم ایجاد نمود. نام‌هایی مانند سنت‌توماس و سنت‌اگوستین، از تأثیر مسیحیّت در توسعه‌ی فلسفه و دانش نظری زمان حکایت می‌کنند، و در زمینه‌ی هنر، میکل‌آنژ و داوینچی نمونه‌هایی برجسته در تمام اعصار به شمار می‌روند که در مهد کلیسای مسیحی پرورش یافتند.

آیین اسلام نیز، با ظهور در منطقه‌یی که اعتقاد به چندخدایی وجود داشت و جنگ و دشمنی‌های مذهبی و قبیله‌یی بیداد می‌کرد، و در زمانی که اروپا هم در تاریکی و توحّش به سر می‌بُرد، روحی تازه در کالبد افسرده‌ی تمدّن بشری دمید. برای شاهد این مقال، به سادگی می‌توان از نام‌هایی هم‌چون ابن‌سینا، ابن‌رشد، جابربن‌حیّان، رازی، خوارزمی، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیر الدّین طوسی، و به ویژه ابونصر فارابی، که او را با لقب معلّم ثانی پس از ارسطو می‌شناسند، یاد کرد. در آن زمان، طبّ، جغرافیا، نجوم، کشاورزی، سیاست، و عرفان اسلامی، همراه با رفت و آمد مسلمانان با مردمان اروپا و اندلس و اسکندریّه، تا اوج درخشش خود پیش رفت.

آری، مسیر تکامل و تعالی تمدّن نوع بشر، در شاهراه زمان از بدایت ناپیدای خود تا عصر حاضر، بسیار پرپیچ و خم بوده، و در این اعتلاء، نقش ادیان الهی و مظاهر ظهور انکارناشدنی است. در این مرحله، و سرانجام، استمرار ظهورات مقدّسه‌ی الهیّه، عالم انسانی را به بزنگاهی بس شگرف و عظیم رساند. انسان در مرحله‌ی باشکوهی قرار گرفته است که از آن به نام دوران بلوغ نام برده می‌شود، و این موضوعِ بحث ما در بخش‌های بعدی خواهد بود.

5.
«...عصری بود که هیچ فتح و ظفری در حال و آینده، هرچند درخشنده و تابناک باشد، با شکوه و جلالش برابری نتواند کرد.»4 ـ حضرت ولیّ عزیز امرالله

دفتر تاریخ بشری به برگ 1844اُم خود رسیده است. زمین، روزهای باشکوه زیادی را دیده بود و خورشید، مردمان بی‌شماری را، که راه خویش را به سوی کمال آدمی پیموده بودند. اینک، آیا دنیا پایان خود را شاهد است؟ آیا نمی‌توان برای انسان، بالاتری دیگر متصوّر بود؟ آیا وعده‌های ادیان، همه، حکایت از مرگی وحشتناک می‌کردند، که با صدایی شیپورگونه، اجساد متلاشی‌شده را از قبرهای کهنه‌ی سالیان دور بیرون می‌خوانَد، و زمین و آسمان در هم می‌آمیزند، و رعد و برق و زلزله و...، و آن‌گاه دیگر هیچ؟

امّا این انسان، حیوان ناطق، در مرحله‌یی از پیشرفت قرار گرفته، که دیگر، گردآب‌های دریاهای متلاطم هم در اختیار اویند، و طوفان‌ها و آتشفشان‌ها نیز توان ایستادگی در برابر قدرت ذهن وی را ندارند. دیگر، بُعد مسافت نشانه‌ی ناتوانی وی نیست، از شهری به شهر دیگر، از قارّه‌یی به قارّه‌ی دیگر، از این سوی آب‌ها به دنیایی تازه، شگفتا! از این کُره‌ی خاکی به سیّاره‌هایی که چشم، توان دیدن‌شان را ندارد. آیا می‌توان برای دانش بشری، زاییده‌ی قوّه‌ی خلّاق حضرت باری‌تعالی، پایانی جُست؟ آیا می‌توان از قلّه‌یی بالا رفت و خود را در کمال آدمی دید، و آن‌گاه، همه‌ی مظاهر طبیعت را، به ناگهان، نابودشده فرض نمود؟

این‌ها همه افکاری بودند که در قرن نوزدهم میلادی، بشر سرگشته و حیران از این‌همه پیشرفت را غرق در اندیشه نموده بود. آیا در این میان، کسی نیست که پاسخی درخور به این پرسش‌ها دهد؟ آیا انسانی، فرشته‌یی، خدایی، نمی‌تواند مردان و زنان متفکّر و فیلسوف و دانشمند و نابغه و سیاست‌مدار و اقتصاددان و ادیب و باسواد را از این دریای حیرت و پریشانی رها سازد؟ آیا...؟

«اُدخُلوها بِسَلامٍ آمِنینَ.»5

آری، تنها پاسخ به همه‌ی این پرسش‌ها، پرسشی دیگر است، و آن این که، آیا تاکنون این اتّفاق افتاده که روزی از خواب برخیزید و دیگر هیچ خورشیدی نتابد، تنها به این دلیل که روز گذشته بیش‌تر از همیشه تابیده، یا همه‌ی چراغ‌ها برای‌مان کافی بوده است؟!

بشر، هم‌چون نوزادی که حال به دوران نوجوانی و جوانی خود رسیده، طلوعی دیگر را، و بهاری دیگر را، تجربه می‌کند. بار دیگر، خورشید عنایت الهی تابیدن نموده، و دوباره، دستان یخ‌زده‌ی کودک دیروز و جوان پرسش‌گر امروز را، به ید ملاطفت، نوازش می‌نماید.

سال 1844 میلادی، نقطه‌ی عطفی است برای انسان‌های آزاده و عاشق، آنان که رمز حیات را یافته‌اند، و کسانی که بالا رفتن از قلّه‌های دانش و صنعت و هنر و فلسفه را پایانی نمی‌شناسند، چرا که لذّت را در بالا رفتن می‌دانند. ندایی از عالم بالا احتیاج است تا خواب غفلت را از چشمان بزداید و ابرهای تیره‌ی جهل و غرور را نابود نماید. زمان ظهور خداوندگار فرارسیده و دنیا منتظر زیارت ولی‌نعمت خود، و سال 1844، چونان طوفانی مهیب، سنگریزه‌های در راه مانده را به کناری می‌زند تا مرکب ملوکانه را خوش‌آمد گوید.

6.
«دقّت نمایید که چه گونه معارف و تمدّن، سبب عزّت و سعادت و حُرّیّت و آزادی حکومت و ملّت می‌شود.»6 ـ حضرت عبدالبهاء

با مروری ساده بر تاریخ علم در جهان، به خصوص سرگذشت اختراعات و اکتشافات، می‌توان به خوبی مشاهده نمود که قرن نوزدهم میلادی پربارترین دوران تمدّن بشری به‌شمار می‌رود.

اگر همه‌ی دستاوردهای آدمی تا قرن 14 میلادی، منحصر به وسایلی هم‌چون چرخ، اهرم، چاقو، نخ، منجنیق، اصطرلاب، قطب‌نما، کاغذ، و باروت بوده است، و در قرون 15 و 16 و 17، علی‌رغم وجود نوابغی چون داوینچی، فهرست اختراع‌های انسان به بادسنج، فشارسنج، دماسنج، میکروسکوپ، تلسکوپ، پیچ‌گوشتی، و مداد محدود می‌شود، و هم‌چنین در قرن 18، ماشین بخار و ماشین نخ‌ریسی و بالُن و پیانو نیازمندی‌های انسان را برآورده می‌ساختند، امّا به یک باره، قرن 19اُم میلادی شاهد شکوفایی علمی بشر می‌شود و بسیاری از ابزارهایی که امروزه جزو لاینفکّ زندگی همه‌ی ما به‌شمار می‌‌روند، به جهانیان عرضه می‌گردد.

کشتی بخار سفرهای دریایی را برای عامّه‌ی مردم آسان می‌سازد. خطّ بریل دنیای نابینایان را به بهترین دوست انسان، یعنی کتاب، متّصل می‌سازد. جریان الکتریسیته و لامپ‌ها تاریکی شب‌ها را چون روز روشن نورانی می‌سازند. چرخ خیّاطی، اتو و جاروی برقی، زیپ، خودنویس، و قفل و کلید به خانه‌ها وارد می‌شوند. انواع فرآورده‌های پلاستیکی به دنیا می‌آیند، و دینامیت، انقلابی در حفّاری‌های معادن و صنایع ایجاد می‌کند. دوربین عکّاسی، رادیو، و دستگاه ضبط صوت، انسان را مبهوت خود می‌نمایند، و همه‌ی این‌ها غیر از پیشرفت‌هایی است که در دانش پزشکی روی داده است. از جمله تلاش‌های پاستور، که راه‌های مقابله با میکروب‌ها را به انسان می‌آموزانَد، و اشعه‌ی ایکس تحوّلی در تشخیص صدمات و ناراحتی‌های جسمی پدید می‌آوَرَد. دستگاه تایپ نیز به بازار می‌آید تا دنیا را آماده‌ی تسریع در چاپ و نشر کتاب‌ها و روزنامه‌ها نماید، و مقدّمه‌یی برای اختراع کامپیوترها و در نهایت ایجاد شبکه‌ی جهانی وب باشد.

در این میان امّا، تلگراف هم، که تأثیری انکارناشدنی در نزدیک‌شدن آدمیان به یک‌دیگر، و تحقّق دهکده‌ی جهانی دارد، متولّد می‌شود. به راستی، شاید داستان نخستین پیام تلگرافی و زمان آن، نشانه‌یی باشد از حضور اراده‌ی الهی، که ذهن بشری را به تکامل و تعالی راهنمایی می‌کند. آری، تلگراف در ساعت 8 و 45 دقیقه‌ی صبح روز جمعه 24 مِی 1844، تنها ساعاتی پس از آن که خورشیدِ ظهورِ خداوندی به خانه‌یی در ایران تابیدن گرفته بود، دو شهر در آن سوی دنیا را حیران خود ساخت. نخستین پیامی که مخابره گشت، با استخاره‌یی از کتاب مقدّس انتخاب شد: «ببینید که خداوند برای ما چه آورده است!»7

7.
«دیگر عصر شیرخوارگی و کودکی بشر به سر رسیده و عالم انسانی، حال، به هیجان و التهابی دچار است که با سخت‌ترین دوره‌ی تکاملش، یعنی دوره‌ی بلوغش، ملازمت دارد، دوره‌یی که غرور جوانی و سرکشی‌اش به حدّ اعلی رسیده، به تدریج فروکش می‌کند و آرامش و معقولیّت و متانت، که مخصوص دوره‌ی بلوغ است، به جایش می‌نشیند.»8 ـ حضرت ولیّ عزیز امرالله

پرداختن به تحوّلاتی که قرن نوزدهم را تشکیل می‌دهند، بدون تحلیل تأثیر آن‌ها بر زندگی اجتماعی و اعتقادی مردم آن عصر، ناقص می‌مانَد.

اگر پیشرفت‌های علمی و صنعتی، جوامع مترقّی و خِرَدمَدار غربی را به ساختن دنیایی آرام و راحت امیدوار می‌ساخت، رواج خودپرستی و لذایذ دنیوی، روز به روز، انسانِ در خواب‌مانده را غرق دریای روزمرّگی می‌نمود. از سویی دیگر، اعتقاد به اصول روحانی و نقش معنویّات در حیات انسانی به فراموشی سپرده می‌شد تا جای خود را به آزادی منحطّ و بی‌بندوباریِ لجام‌گسیخته بدهد.

اینک انسانِ به بلوغ رسیده، خود را در بیابانی سراسر یأس و سرگردانی مشاهده می‌کرد و همه‌ی دستاوردهای علمی، فرهنگی، صنعتی، و فلسفی، وی را ارضاء نمی‌نمود. از این رو، به موازینی فکری دست یازید تا ذهن سرگشته‌ی خود را از این خلأ روحی رها ساخته و امیدِ از دست‌رفته را احیاء نماید، تا جایی که نظام‌ها و مکاتب فلسفی و مذهبی زیادی به دنیا آمدند و همگام با پیشرفت‌های ارتباطی، افزایش آگاهی مردمان را باعث شدند.

در چنین زمانی بود که مارکس اندیشه های خود را بر پایه‌ی برابری افراط‌گونه‌ی انسان‌ها مطرح کرد، و از سویی دیگر، دین و اصول روحانی را چونان زنجیری بر پاهای بشر دانسته و پرداختن به آن‌ها را ناشی از ضعف روانی انسان معرفّی نمود. همه‌ی این‌ها تا بدان جا پیش رفت که نظام‌هایی چون کمونیسم، فاشیسم، و ناسیونالیسم، به ویران ساختن سازمان‌های حکومتی پرداختند و هر یک، خود را برتر از دیگران و تنها ضامن سعادت بشری برشمرده، و در نهایت، دو ارمغان بزرگ را برای انسان و در جهت سعادت وی به همراه آوردند! دو جنگ جهانی، و هزاران درگیری ظاهری و لفظی و فکری، نشان از ناکارآمدی بنیان‌های مادّی و روابط فاسد انسان مغرور بودند.

در جوامع و ممالک شرقی نیز، اوضاع به همین منوال، و بلکه اسف‌بارتر، بود. روحیّه‌ی خودخواهی دسته‌یی از مردمِ صاحبِ کتاب و قلم، در یکی از پرسابقه‌ترین سرزمین‌های عالم، از نظر تاریخِ اندیشه و فرهنگ، ایران، باعث شد تا تحصیل علم و کسب آگاهی منحصر به عدّه‌یی خاصّ باشد، و آنان نیز در پرتو تعالیم نیمه‌جان اسلامی، جهل و نادانی را در سراسر سرزمین خود ترویج نمایند. احساسات شرقیِ مردمِ با فرهنگ و هنرِ این سرزمین، دست‌مایه‌ی غرور و ثروت‌اندوزی مشتی دغل‌باز و چاپلوس‌صفت شد و جوانمردی جای خود را به تعصّب و تقلید کورکورانه داد. علمای مذهبی، که مردم بی‌نوا را اسیر چنگال طمع و جاه‌طلبی خود می‌دیدند، تا توانستند، از خوان نعمت بی‌دریغ به یغما بردند و به دروغ، دیگران را چپاول‌گر و مستبدّ معرفی نمودند.

دیگر، بنیان‌های آیین مقدّس اسلام، توان مقابله را، در برابر خرافات و احادیث خودساخته، از دست داده بود، پرسش‌های دینی، همه، در حوالی بحث‌های حرام و مکروه می‌چرخید و نقل معجزات دروغینِ امام‌زاده‌های معلوم الحال، مردم کوته‌فکر آن روزگار را سرگردان ساخته بود. ملّایان با جمع‌کردن گروهی از اوباشان و قلندران، و با استفاده از ریا و تزویر، هر فکر تازه و سخن دیگری را در نُطفه خفه می‌ساختند و خود را تنها ابواب روحانیّت و مدخل اسلام راستین معرّفی می‌نمودند. مردم ساده‌لوح نیز همه‌ی دار و ندار خود و سرزمین خود را در راه خمس و زکات و... به پای حکومتِ در سایه‌ی ملّایان می‌ریختند و سرسپردگی ذهنی و تقلید کورکورانه را، حتّی در مسایلی مُضحک و کم‌اهمّیّت، جایگزین استقلال عقلی و احترام فردی می‌نمودند، تا تأسّف تاریخ و سقوط ارزش‌های انسانی، یگانه دستاورد آن دوران باشد.

رخنه‌ی همه‌جانبه‌ی روحانی‌مآبانِ دروغ‌پرداز تا بدان جا کشیده شد که حکمرانان نیز به سایه کشیده شدند، و در نتیجه‌ی عدم مشروعیّت سلطنت، قانون‌شکنی به فضیلت تبدیل گشته و هرج و مرج مملکت را فراگرفت.

از سویی دیگر، کشورهای همسایه هم، به واسطه‌ی تسلّط همان قِسم ملّایان، که سنگ اسلام را به سینه می‌زدند، و نیز عقب‌ماندگی فرهنگی، توان تغییر افکار و الگوها را نداشتند، تا حدّی که غربیانِ به ظاهر مترقّی، دست استعمار خود را به نفوذ بی‌چون و چرا و چپاول ثروت‌های خدادادی سرزمین‌های خاورمیانه، و هم‌چنین دیگر ممالک آسیایی، آفریقایی، و آمریکایی، آلودند، و علمای مذهبی هم، که خود را تنها منجی اجتماع برمی‌شمردند، با استفاده از تعصّب مردم و خرافه‌پرستی و تقلید کورکورانه، دخالت در عرصه‌های سیاسی را، به ظاهر برای بیرون‌راندن استعمار و آزادسازی شرافت انسانیِ مسلمانان، و در باطن در جهت برآوردن آزمندی‌های پایان‌ناپذیرِ خود، تجربه نمودند.

8.
«...چنین است خصوصیّات برجسته‌ی جامعه‌یی مُنحطّ و فاسد، جامعه‌یی که باید یا دوباره تولّد یابد و یا محو و نابود گردد.»9 ـ حضرت ولیّ عزیز امرالله

در چنین دوران سرد و تاریکی بود که آفتاب بابی، شهر شیراز را روشن نمود و با درخششی که تنها از مظاهر مقدّسه‌ی الهیّه انتظار می‌رود، قلوب منتظر و سرگشته را جانی تازه بخشید. فریاد ملکوتی و اسرافیل‌وار آن حضرت، زلزله بر ارکان دین و دولت افکند و همه‌ی بنیان‌های جهل و غرور را زیر و زِبَر نمود. قیام حضرتش، به عنوان موعود همه‌ی ادیان و ناسخ تعالیم اسلام، تنها صدایی بود که می‌توانست منفعت‌طلبی و تزویر علمای اسلام را فاش نماید. شوری که ظهور وی در قلوب مؤمنانش برانگیخت، مانند سیلابی خروشان، سرتاسر سرزمین ایران و عراق را فراگرفت، تا باور به معنویّات و روح تعالیم آسمانی، جای تقلید و خرافه را بگیرد، و دیگر، حبّ ریاست علماء، توان برابری با روحیّه‌ی شجاعت و ایقان شیرمردان و شیرزنان را نیابد.

یکی از جلوه‌های مهمّ و باارزش این انقلاب، در واقعه‌ی بدشت به ثمر رسید. در آن جا بود که تعصّب خرافی چندصدساله، به امتحانی سخت دچار شد، چرا که زنی طاهره، ناگهان بدون حجاب، در جمع مردان حاضر شد و بزرگان را مورد خطاب قرار داده، سنّت‌های کهنه و پوسیده را از جامه‌ی ایمان تکاند. لرزه‌یی که کشف حجاب وی در بنیان‌های فکری و اعتقادی آن روز ایران افکند، تا ابد، شرافت انسانی و حقوق فردی را مدیون خود ساخته است. خروج نیمی از جامعه‌ی ایران از زیر یوغ تعصّب و فشار نظام مردسالاری، بدون استفاده از نتیجه‌ی حاصله‌ی آن حرکت انقلابی، نمی‌توانست ثمری داشته باشد، و آن نیز متأثّر از قیام آسمانی نقطه‌ی اولی و انقلاب 1844 بود.

از دیگر جریاناتی که مقارن با ظهور آیین‌های بابی و بهایی قابل اشاره هستند، می‌توان از جنبش مشروطه نام بُرد. ظهور آیین بابی در اوضاع بی‌سر و سامان فکری و اجتماعی، در سرزمین ایران، باعث شد تا راهی دیگر در برابر مردم باز شود. خرافات‌ستیزی و نوگرایی علمی، تنها با فسخ و نسخ اسلامِ مُرده امکان‌پذیر بود، و طرح اندیشه‌های نوین و رفتار به موازینی اخلاقی و معنوی، تأثیراتی دامنه‌دار را بر محیط اجتماعی آن زمان باعث گردید. پیشرفت‌های به دست‌آمده در زمینه‌های ارتباطات و حمل و نقل سبب شده بود تا آشنایی مردم با شرایط فکری و زندگی اروپاییان، و در نتیجه، تفاوت آشکار و واپس‌ماندگی بارز فرهنگی، نمودی بیش‌تر بیابد و حَمّیّتِ ملّی ایرانیان را، با نیرویی که از جنبش بابی و شجاعت پیروان آن گرفته بود، در جهت اصلاح امور و جلوگیری از دخالت‌های روحانیان مال‌اندوز برانگیزانَد. جامعه‌یی که از انسان‌های آگاه و آزاده تشکیل شده باشد، حکومت استبدادی را نمی‌پذیرد و نقش فرد را در تعیین سرنوشت خویش محترم می‌شمارد.

این گونه بود که بزرگ‌ترین رِفُرمِ اجتماعی و سیاسی ایران روی داد و دولت‌مردان اصلاح‌طلب، علی‌رغم کارشکنی‌های روحانی‌مَسلَکان، موفّق به تأسیس مجلس مشروطه شدند. مجلسی که قرار بود تا مشورت را سرلوحه‌ی کشورداری نماید، امّا غافل از آن بود که بدون اعتنا به ظهور حضرت اعلی و روح تعالیم مبارکه‌ی حضرت بهاءالله، غایتی جز شکست نخواهد دید.

سوّمین تأثیر شگفت‌آوری که جنبش بابی ایجاد نمود، و در این جا به آن اشاره می‌کنیم، برانگیختن هم‌دردی و اعجاب مورّخان، مستشرقان، دانشمندان، مسافران، و دولت‌مردان غربی، و حتّی شرقی، بود. اینان نظاره‌گر آن بودندکه چه گونه خشونت و بی‌رحمیِ مردمانِ نادان و متعصّب این سرزمین، و جاه‌طلبی روحانیان مذهبی، با جانفشانی‌ها و دلاوری‌های مؤمنان اوّلیّه‌ی بابی و بهایی پاسخ داده می‌شد، و جالب آن که این امر، تا به امروز، و از طریق صدور قطع‌نامه‌ها و فشار کمیته‌های مدافع حقوق بشر در سطوح بین‌المللی، بازتابی دامنه‌دار یافته، و نشان از مظلومیّت این فئه‌ی ستم‌دیده می‌نماید، تا بدان جا که حتّی می‌توان نشو و نمای سیستم‌های دادخواهی بین‌المللی و کمیته‌های حقوق بشری را مرهون تظلّم‌خواهی‌های اهل بهاء و تلاش آزادگان جهان در احقاق حقوق ایشان دانست.

آری، به راستی که جریانی تطهیرکننده در کار است، تا همراه با از بین بردن نظام‌های پوسیده‌ی اعتقادی و سنّت‌های نابخردانه‌ی بلااستفاده، و نیز تنبیه و مجازات انسان زیاده‌خواه و سرمست از باده‌ی غرور، غرّشی ناگهانی و طوفانی سیل‌آسا در دریای بی‌هدف دنیای قرن 19 و 20 ایجاد نماید و مسیر را برای جریان سازنده، که همانا باور به تعالیم جهان‌شمول حضرت بهاءالله و به‌کارگیری آن‌ها است، هموار سازد.

9.
«تمام این پیشرفت‌های اجتماعی، اداری و انتفاعی عملی مرهون تحوّل معنوی و اخلاقی بود که در میان جامعه‌ی بهاییان شکل می‌گرفت و آنان را، حتّی نزد دشمنان، ممتاز و محلّ اعتمادشان می‌ساخت.»9 ـ بیت العدل اعظم الهی

امّا تأثیر آسمانی برآمده از بطن سال 1844، به همین جا ختم نمی‌شود. همان طور که در بالا نیز اشاره شد، و بنا به آموزه‌ها و تبیین‌های حضرت ولیّ عزیز امرالله، می‌دانیم که در این مسیر، دو جریانِ توأمانِ سازنده و ویران‌گر در کار هستند. به‌کارگیری تعالیم مبارکه‌ی بهایی از سوی پیروان این آیین، رفته رفته، تأثیر خود را بر دنیای به ظاهر پیشرفته می‌گذارَد، و ایشان همه‌ی این موفّقیّت‌ها را ناشی از نقشه‌ی عظیمه‌ی الهیّه و قوای خلّاق منبعث از آن می‌دانند.

در ایران قرن 19، و در حالی که علمای اسلام هرگونه تماس و ارتباط با کافران اجنبی را منع کرده و ایشان را نجس و یا استعمارگر معرّفی می‌نمودند، حکم وحدت عالم انسانی در جهت تبادل سالم فرهنگی از سوی بهاییان مطرح می‌شود، و احترام به مقام فرد، درس مشورت و برابریِ حقوقِ مدنی را تعلیم می‌دهد. به حکمِ «عدم ورود به خانه‌ی دیگران بدون اجازه‌ی صاحب آن» توجّه نمایید، و نیز حکم «عدم نجاست»، و یا «عدم تبعیض‌های نژادی و قومی»، که حتّی در حسّاس‌ترین لحظات تاریخ، مثلاً هنگام انتخابات اعضای بیت العدل اعظم، و یا قیام مهاجران به خدمت در کشورهای آفریقایی، به خوبی مشهود است.

تأکید بر تعلیم و تربیت نیز باعث شد تا، در همان قرن 19، شالوده‌ی نخستین مدارس ایرانی به شیوه‌یی نوین گذارده شود. مدارسی که به جای پرداختن به تفاوت‌های نفرت برانگیز مذهبی، به پرورش روحی و هنری دختران و پسران ایرانی پرداخت و توانست تا برای نخستین بار، اهمّیّت تربیت دختران، مادران فردا، و نیز نهی از تنبیه کودکان، لزوم آموزش و پرورش برای همگان، اهمّیّت استفاده از علوم و فنون نافعه به جای درآمدزایی از طریق گدایی و روضه‌خوانی و... در جهت تحقّق اصل تعدیل معیشت عمومی، و نیز برابری حقوق زنان و مردان، احیای محبّت انسانی و اعتماد متقابل برای ایجاد ساختارهای مشارکتی اقتصادی و اجتماعی، و حتّی برنامه‌یی دقیق و مشخّص برای رابطه‌ی بین کارگر و کارفرما در حالی که هنوز در ایران واحدهای صنعتی به معنای واقعی وجود نداشت، و در نهایت اصول روحانی دین و نقش آن در زندگی انسان، و تمایز آن با سیاست، همه را، به بهترین شکل ممکن آموزش دهد، و حتّی علی‌رغم تعطیل شدن‌های دامنه‌دار، با تربیت نوجوانان بهایی در کلاس‌های دروس اخلاقیّه و انتقال آن مفاهیم به جامعه، وسایل پیشرفت را که همانا آگاهی و اراده‌ی عمومی است، فراهم آوَرَد.

در این میان، ساخت درمان‌گاه‌ها به دست بهاییانِ توان‌مند، و یا ساخت و استفاده از حمّام‌های پاکیزه، و نیز طُرُق نامه‌رسانی ایشان، در حینی که سیستم پستی در کشور معنایی نداشت، همه حکایت از تأثیر روح خلّاق آموزه‌های مبارک می‌نماید. این چنین است که عالَم انسانی به دورانِ سراسر هیجانِ بلوغ وارد می‌گردد. بلوغی که همراه با لجبازی و گردن‌کشی، سرشار از حسّ زیبایی‌دوستی و جُست و جوی کمالِ روحانی است، و این همان نیرویی است که رفاه، سعادت، و آرامش را به ارمغان می‌آوَرَد.

10.
اینک پرسش نخستین این مقاله را دوباره مطرح می‌کنم. به راستی، اگر رویدادهای سال 1844 به وقوع نمی‌پیوست، سرنوشت ما چه می‌شد، در چه جامعه‌یی می‌زیستیم، و خلاصه آن که، زندگی ما به چه صورتی درمی‌آمد؟

آیا می‌توانید دنیایی را تصوّر کنید که هیچ درکی از مفهوم جاذبه وجود نداشته باشد، و یا هر بیماری ساده‌یی باعث مرگ عزیزان‌مان گردد؟ آیا زندگی ما بدون اتومبیل و لامپ و انرژی‌هایی هم‌چون گاز و برق به چه شکل درمی‌آمد؟

سرانجام، آیا شما تصوّری از پشت پرده نشستن زنان دارید، که هدف از زندگی‌شان تنها ارضای غرایز شهوانی مردان و تولید مثل و تن‌دادن به بردگی ابدی بوده است؟ هم‌چنین، کسانی که این نوشته را می‌خوانند، می‌توانند پاسخ دهند که توان خواندن و نوشتن را، بیش از هر کس دیگر، مدیون چه کسی هستند؟

در این مقاله، هر چند مختصر، تلاش شد تا در بخش‌هایی به ظاهر جداگانه، به گوشه‌هایی از اهمّیّت نقش و تأثیر ظهورِ پی‌درپیِ آیین‌های بابی و بهایی در ایجاد تمدّنی مدرن بپردازیم. در ابتدا، به این تصوّر پرداختیم که اگر انسان قادر بود یکی از خطاهای گذشته‌ی خود را از صفحه‌ی تاریخ پاک نماید، و یا حتّی اگر یکی از دستاوردهای علمی و صنعتی بشر حذف می‌شد، چه تأثیری بر زندگی امروزی ما می‌گذاشت؟

حال، و پس از بررسی نقش ادیان در تربیت استعدادهای روحانی، و ایجاد بینشی صحیح و به‌روز، برای دستیابی به پیشرفت‌هایی همه‌جانبه در جهت رفاه و آسایش بشر، آیا می‌توانیم به این پرسش پاسخ دهیم که اگر تأثیر ایجاد شده توسّط یکی از این ادیان را نادیده بگیریم، شرایط علمی و رفاهی ما به چه صورتی در خواهد آمد؟

در این میان، نیک می‌دانیم که، بشر دوران کودکی خود را پشت سر گذارده و اکنون بلوغ عقلانی و عاطفی خویش را می‌گذرانَد. بلوغی که از آثارش سرکشی و طغیان است، ولی در نهایت می‌تواند تا با قدرت اراده و انگیزه، انسان را در مسیر ترقّی و تعالی به سرمنزل مقصود برساند.

آیا تقدیر الهی جُز این است، و آیا سرنوشت انسان غیر از آن بوده که همه‌ی این راه را بپیماید و سرانجام، با استفاده از تجربه‌های پیشینیان و آموزه‌های ادیان، به زندگی سعادت‌مند خویش ادامه دهد؟ پروردگار، خالق انسان و آفریننده‌ی طبیعت، نقشه‌یی را طرّاحی کرده تا با پیمودن هر مرحله از آن، دستاوردی دیگر و نیرویی تازه‌تر را به کوله‌بار آدمی بیفزاید، و گوهر سرشته در نهاد وی را برای تعالی در عوالم مُلک و ملکوت جلایی روحانی بخشد.

پس ای خدا، تو را سپاس می‌گوییم! هزاران بار، نه، بلکه در هر نَفَس تو را شکر می‌کنیم، که لیاقت درک رویداد 1844 را عطا فرمودی! تو را شکر می‌گوییم که ما را هم‌پیمان با عزیزانی هم‌چون ملّاحسین، قدّوس، طاهره، و مونا قرار دادی! تو را آفرین می‌گوییم به خاطر آفرینش عبدالبهاء، مولای عشق و پیمان، و الگوی صبر و فداکاری! بار خدایا، تو را شکر می‌کنیم که نعمت تبلیغ را به این بندگان پریشان درگاهت ارزانی داشتی، و ایشان را شایسته‌ی صفت «بهایی» فرمودی!
نعمتی بالاتر از این‌ها، و وای بر ما، اگر 1844 نبود...؟!

پی‌نوشت‌ها: 1. حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله ش153ص211. ـ 2. حضرت عبدالبهاء، رساله‌ی مدنیّه ص4ـ5. ـ 3. حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله ش34 ص58. ـ 4. حضرت ولیّ عزیز امرالله، قرن انوار ص33. ـ 5. حضرت ربّ اعلی، مطالع‌الانوار ص49، قرآن سوره‌ی حجر آیه‌ی46. ـ 6. حضرت عبدالبهاء، رساله‌ی مدنیّه ص131ـ132. ـ 7. کتاب مقدّس، عهد عتیق سفر اعداد 23:23. ـ 8. حضرت ولیّ عزیز امرالله، نظم جهانی بهایی ص163، قرن انوار ص43. ـ 9. حضرت ولیّ عزیز امرالله، حال و آینده‌ی جهان ص21. ـ 10. بیت العدل اعظم الهی، مرکز جهانی بهایی، قرن انوار ص10.

کتاب‌شناسی: قرن انوار از مرکز جهانی بهایی، رساله‌ی مدنیّه‌ی حضرت عبدالبهاء، حال و آینده‌ی جهان از حضرت ولیّ عزیز امرالله، بهاییان و ایران آینده، رساله‌ی مدنیّه و مسأله‌ی تجدّد در خاورمیانه نوشته‌ی دکتر نادر سعیدی، و جزوه‌ی کار متربّی کلاس عالی درس اخلاق بخش گذشته و حال و آینده.

هیچ نظری موجود نیست :