سُرور

در یکی از جلسات ضیافت، صحبت از سُرور حقیقی و مقایسه‌ی آن با سُرور ظاهری شد، و در ادامه نیز با توجّه به اصل بد بودن مادّیّات و خوب بودن معنویّات، سُرور ناشی از امور مادّی، ظاهری، و سُرور ناشی از امور معنوی، حقیقی عنوان شد. امّا آیا به راستی این گونه است؟ آیا این را می‌توان از اصول اعتقادی بهایی دانست؟

1. مادّیّات و معنویّات
بیش‌تر افراد، وقتی که صحبت از مادّیّات می‌شود، آن را مانند بیماری جُذام، کریه، و دوستی با آن را عامل دوری از خداوند می‌دانند، و برعکس آن، معنویّات را تنها ضامن سعادت حقیقی و لازمه‌ی وصول به آرمان‌های والای الهی می‌شمارند. در آن جلسه نیز بحث مادّیات و معنویّات را در توضیح و تبیین معانی مربوط به سرور حقیقی و سرور ظاهری عنوان نموده، و مثلاً موفّقیّت فلان تاجر را با سُرور ظاهری، و نفس خدمت در یکی از تشکیلات امری را با سُرور حقیقی مطابقت دادند، به همین سادگی!

هر چند که در مثال‌های فوق و نقش آن‌ها در ایجاد نوعی از سُرور، تردیدی وجود ندارد، امّا باید به نکته‌یی توجّه کرد که از خلال این مثال‌ها نمی‌توان به آن پی‌بُرد، و بایستی در میان تعالیم و اصول اعتقادی بهایی جست‌وجویش نمود:

در دیانت بهایی، همراه با بلوغ عقلانی و روحانی آدمی، بر خلاف ادیان گذشته، دیگر، مسایل مربوط به مادّیّات و معنویّات از یک‌دیگر جدا شده نبوده، بلکه هر کدام را، چون دو بال، وسیله‌یی می‌دانیم برای رسیدن به اهدافی که جامعه‌ی جهانی بهایی در جهت آن حرکت می‌کند و سعادت بشریّت را در وصول به آن می‌داند. شاهد این مدّعا در تعالیم دوازده‌گانه یافت می‌شود. آن جا که مباحث عمیق و سنگینی هم‌چون تحرّی حقیقت، وحدت عالَم انسانی و وحدت اساس ادیان، به میان می‌آید، ناگهان موضوعی کاملاً مادّی، امّا با تأثیری کاملاً آشکار در کلّ ارکان حرکتی جامعه به سمت اهدافش، رخ می‌نماید، به نام تعدیل معیشت عمومی، که در ادامه نیز با مسایلی از جمله اقتصاد بهایی و یا تجارت بهایی همراه شده، ما را با نقشه‌ها و برنامه‌هایی کاملاً مادّی روبه‌رو می سازد.

در جایی دیگر نیز می‌توان همراه با احکامی چون نماز و روزه، مسایلی هم‌چون وصیّت‌نامه، تبرّعات، و یا قانون ارث را نام بُرد، که موضوعاتی کاملاً مادّی هستند، امّا هم‌پا و هم‌قدم با مباحث روحانی به آن‌ها نیز توجّه شده است. مثال دیگر را می‌توان در خصوص ازدواج و مِهریه مطرح نمود. آیا شما روحانی‌تر از ازدواج، حالتی را برای یک انسان سراغ دارید؟ بنابراین فکر می‌کنید که چرا در خصوص آن، تا این اندازه، مسأله‌ی مِهریه دقیق مطرح شده و حتّی مبلغ آن و حدود و واحدش را تعیین فرموده‌اند؟

2. سُرور ظاهری و سُرور حقیقی
تفاوت بین این دو عبارت را نمی‌توان با توجّه به نقش مادّیّات و معنویّات در هر کدام از آن‌ها، به خوبی درک کرد، هر چند که تأثیر امور مادّی بر سُرور ظاهری، و امور معنوی بر سُرور حقیقی انکارناشدنی است، امّا باز هم نکته‌ی ظریفی وجود دارد که تنها با توجّه به مادّیّات و معنویّات توجیه‌پذیر نیست.

معنی اصلی سُرور حقیقی و یا ظاهری، در راز ماندگاری و تأثیرگذاری هر یک از آن‌ها بر نحوه‌ی حرکت و خطّ مشی رفتاری، اخلاقی، و شخصیّتی هر یک از ما، و نیز در تصمیم‌گیری‌های هدف‌دارمان در جهت اهداف جامعه‌ی بهایی نهفته است. تأثیر سُرور را باید در ایجاد انگیزه‌یی جُست که ناشی از روح خلوص و توجّه دایمی به جمال مبارک بوده، و مانعی بر سر راه ناامیدی و یأس به وجود آورده، که خود آن‌ها نیز عاملی در جهت ایجاد اندوه خواهند بود.

3. تفاوت سُرور با دیگر حالات درونی
سُرور چه حقیقی باشد و چه غیرحقیقی، حالتی است که انسان در نتیجه‌ی اتّفاقی خوش‌آیند و یا پیش‌آمدی مطابق با اعتقادات قلبی، و تأثیر آن بر روح و جان خویش، در نهاد خود احساس می‌کند. با این تعریف، به نظر شما، واژه‌هایی دیگر، مانند ایمان و اطمینان، و یا توکّل و تسلیم، را چه گونه می‌توان توصیف نمود؟ در پاسخ باید گفت که همه‌ی این حالات، جنبه هایی کاملاً درونی از احساسی قلبی هستند که در نتیجه‌ی حُبّ حقیقی جمال اقدس ابهی ناشی می شوند، ولی الزاماً بروز هر یک از این حالات، جلوه‌ی بیرونی و ظاهری را باعث نخواهند شد.

امّا سُرور این گونه نیست. سُرور حالتی است که به مجرّد دست‌یافتن بر آن، در ظاهر انسان جلوه کرده و بروزی بیرونی می‌نماید. خوشحالی، خنده، رقص و پای‌کوبی از موارد بروز سُرور در انسان می‌باشد. خنده‌یی که ناشی از یک موفّقیّت بزرگ مالی است، و یا رقص و پای‌کوبی یکی از یاران مخلص، هم‌چون حاجی سلیمان‌خان، زمانی که به مَسلَخ خویش می‌شتافت، و یا حتّی اشک مادری که از بزرگ و رشید شدن فرزندش شادمان است، نمونه‌هایی از این دست هستند.

4. سُرور و حُزن
دو اصل بنیادین خیر و شرّ، یا خوب و بد، همواره به عنوان عواملی اساسی، تصمیم‌گیری‌های ما را جهت داده و تفکّرات‌مان را در خصوص انتخاب مابین اعتقادات و رفتار متفاوت شکل داده است. امّا با کمی دقّت می‌توان متوجّه شد که سُرور و حُزن به طور کامل در این فرمول قرار نمی‌گیرند، یعنی این که در این مورد پرسشی پیش می‌آید مبنی بر این که آیا سُرور همان خیر، و خوب است، و حُزن هم شرّ، و بد است، و یا به عبارت دیگر، سُرور نیمه‌ی پُر لیوان، و شرّ نیمه‌ی خالی لیوان؟

پاسخ به این پرسش به این صورت است که سُرور و حُزن دو لیوان کاملاً مجزّا از یک‌دیگر هستند، و پُر و خالی بودن یکی به دیگری بستگی ندارد. برای درک بهتر مطلب و نیز کوتاه شدن سخن، به چند جمله، که در ذیل مطرح شده‌اند، توجّه کرده و به سؤالات پاسخ دهید، به این صورت که بگویید کدام یک باعث سُرور و کدام یک باعث حُزن می شود، و نیز دوباره آن‌ها را خوانده و این بار بگویید که کدام حالت، سُرور یا حُزن، در مورد آن مسأله، خوب است و کدام بد؟

دیانت بهایی، از نظر گستردگی جمعیّت، دوّمین دیانت رسمی در جهان است. خطّ فقر بیش از نیمی از جمعیّت جهان را در بر می‌گیرد. جامعه‌ی جهانی بهایی پرکارترین نهاد غیر دولتی در سازمان ملل متّحد است. آتش‌سوزی در جنگل‌ها، تنها بر اثر بی‌احتیاطی مسافران، یکی از پنج معضل اوّلیّه‌ی مجامع محیط زیستی به شمار می‌رود.

به سؤال‌ها جواب دادید؟ پس بیایید از این به بعد، سُرور و حُزن را در مقابل یک‌دیگر قرار ندهیم، و یا مادّیّات و معنویّات را، و توجّه داشته باشیم که این تفکّر از آن جا ناشی می‌شود که ما همواره عادت داریم تا فرمول خیر و شرّ را در مورد همه‌ی واژه‌های متضادّ به کار بریم و به سادگی نتیجه‌گیری کنیم، در حالی که اعتقادات ما، به این آسانی‌ها، توجیه پذیر نیست و مبانی منطقی استواری را در پشت سر دارد.

جان‌تان خوش باد.

هیچ نظری موجود نیست :