هر چه بر سر ما می‌رود...

هر چه می‌گویم مشکل ما با این جماعت بی‌سواد و بی‌فرهنگ، تعالیم بهایی نیست، می‌گویید نه، و تا به کسی می‌رسید، وحدت عالم انسانی و تساوی حقوق رجال و نساء و لزوم تحقّق صلح عمومی را به میان می‌کِشید!!

مثلاً همین امروز، یک فرد تحصیل‌کرده و خارج‌رفته، در حال خواندن شعری از حافظ از روی سررسید بود و به این جا رسید که «هر چه بر سر ما می‌رود، ارادت اوست» و او این گونه خواند که هر چه بر سر ما می‌رود، اراده‌ی اوست!

چشم‌تان روز بد نبیند و گوش‌تان شب بد نشنود، چنان اَلَم‌شنگه‌یی به پا کرد که بیا و ببین. تفسیر او را ببینید و آن وقت قضاوت کنید که من چه می‌گویم و آن جا چه کشیدم. او گفت که این هم از کلاه‌برداری این آقایان است، بیچاره حافظ!، و این طور به مردم فهمانده‌اند که هر بلایی بر سرشان می‌آید، اعمّ از فقر و جنگ و فحشا و غیره، همگی از اراده‌ی او است، و به همین دلیل هم هست که هیچ کس سر مخالفت با این‌ها برنمی‌دارد و صدایی از گلویی برنمی‌خیزد، چرا که می‌دانند هر چه بر سرشان می‌رود، اراده ی او است.

البتّه صحبت به این جا که رسید، مسیر دیگری پیدا کرد، وگرنه آن شخص حتماً می‌خواست ضمیر «او» را هم تفسیر کند، و لابدّ می‌گفت که «او» هم همان رهبر معظّم است، و یا شاید هم می‌گفت مهدی موعود است که در چاهی خوابیده و همه‌ی ما را بر سر کار گذاشته است.

باور بفرمایید که او مدرک لیسانس دارد و عاشق خواندن کتاب‌هایی تاریخی در خصوص داریوش و کوروش است، به تازگی هم ملّیّت کانادایی پیدا کرده است. خوب، حالا شما که شاگرد اوّل کلاس‌های روحی بوده‌اید و درس گفت‌وگوهای هدف‌مند را تجربه کرده‌اید، لطفاً به من کمک کنید که باید جواب این دوست‌مان را چه بدهم. البتّه خواهش می‌کنم ابتدا خودتان را جای من، و در آن حال و هوا، تصوّر کنید، و بعد پاسخ دهید. چرا که در آن لحظه، سادگی و بی‌اهمّیّتی این موضوع، با اوّل و آخر بی‌ربطش، در مقایسه با مطالب عمیق و پیچیده‌یی که ذهن ما را به خود مشغول کرده، از یک طرف، و حرارت و شوقی که هم‌صحبت من در بحث از خود نشان می‌داد، از طرف دیگر، جای هیچ گونه عکس‌العمل و پاسخی را برای من باقی نگذاشته بود.

امّا به راستی، هر چه بر سر ما می‌رود، از کجا آب می‌خورَد؟!!

هیچ نظری موجود نیست :